فرمول آرامش از پمپ تا پیامرسان
۳ نرخی شدن بنزین از ۲۲ آذرماه اجرایی میشود؛ تجربههای قبلی نشان میدهد نگرانی جامعه از اتفاقات تازه باعث بازار داغ شایعه، التهاب و بهانهای برای گرانیهای نامرتبط میشود؛ اما واکنش درست به این تصمیم چیست؟
خراسان نوشت : ۳ نرخی شدن بنزین از ۲۲ آذرماه اجرایی میشود؛ تجربههای قبلی نشان میدهد نگرانی جامعه از اتفاقات تازه باعث بازار داغ شایعه، التهاب و بهانهای برای گرانیهای نامرتبط میشود؛ اما واکنش درست به این تصمیم چیست؟
چند وقتی بود که بحث افزایش قیمت بنزین، چند نرخی شدن و... داغ بود تا اینکه مشخص شد این تصمیم با سه نرخی شدن از شنبه ۲۲ آذر رسماً اجرایی میشود، شامل ۶۰ لیتر سهمیه ۱۵۰۰ تومانی، ۱۰۰ لیتر سهمیه ۳ هزار تومانی و برای استفاده از کارت جایگاه هم نرخ ۵ هزار تومانی درنظر گرفته شد. سخنگوی دولت میگوید ۸۰ درصد مردم اساساً با همان سقف ۱۶۰ لیترِ قبلی کارشان راه میافتد؛ یعنی با این تصمیم برای اغلب خانوارها درظاهر هیچ تغییری در هزینه ماهانه رخ نمیدهد. اما درست در همین نقطه است که تفاوت میان «عدد» و «رفتار جمعی» تعیینکننده میشود. براساس تجربههای قبلی میدانیم با افزایش نرخ بنزین، تغییرات زیادی در قیمت بسیاری چیزها اعمال میشود و جامعه درگیر نوعی تشویش خواهد شد. قبلاً هم شاهد این بودیم که وقتی خبر جدی میشد، ناگهان صفهای عجیبی در جایگاهها شکل میگرفت. اینبار هم در ابعادی کمترشاهد اتفاقات مشابه هستیم و برآیند این تجربیات و تکرار آن نشان میدهد ریشه برخی التهابها تا حدی فقط در قیمتها نیست و گاهی ممکن است در نحوه مواجهه ما مردم هم باشد. البته در جامعهای که حافظه تاریخیاش به تغییرات قیمت انرژی حساسیت عمیقی دارد، طبیعی است که مردم بخواهند با اطلاعات ناقص هم هزینههای احتمالی را با حداکثر اغراق و بدبینی پیشبینی کنند؛ اما بسیاری از اوقات همین پیشبینیهای عجولانه است که هزینه یک اتفاق یا تصمیم را بیشتر از حد معمولش میکند. البته که جامعه ما خسته است و شاید سرخورده، حق داریم نگران باشیم و حتی شور و احساسمان بر منطق غلبه داشته باشد. اما فعلاً ابزار ما برای بهترشدن شرایط خبری است که در گروه فامیلی فوروارد میکنیم، رفتاری است که در پمپ بنزین داریم و در حین بروز هرکدام از آنها باید از خودمان بپرسیم چگونه میتوانیم در مواجهه با تصمیمی که خواهناخواه اجرا میشود، از افزایش التهابی که ممکن است خود ما ناخواسته ایجادش کنیم، جلوگیری کنیم؟
چرا بنزین سه نرخی شد؟
اگر بخواهیم این تصمیم را بفهمیم، باید قبل از هر چیز به اعداد مصرف نگاه کنیم. در تمام سالهای اخیر، مصرف روزانه بنزین در ایران روندی افزایشی داشته؛ رقمی که بعضی روزها مرزهای تا ۱۳۰ میلیون لیتر را هم لمس کرده است. در کنار این نقطه، یک واقعیت ساختاری هم وجود دارد: ظرفیت تولید و پالایش ما با سرعت مصرف رشد نکرده و هر چقدر فاصله این دو بیشتر شود، فشار بر بودجه، یارانه و درنهایت قیمت تمامشده بیشتر میشود.
تصمیمی غیرمحبوب و ضروری این همان جایی است که سیاستگذار معمولاً مجبور به تصمیمگیریهای حساس میشود؛ تصمیمهایی که نه محبوباند، نه کمهزینه، اما از نظر او «ضروری» محسوب میشوند. دولت برای این تصمیم یک هدف اصلی دارد: «مدیریت تقاضا بدون شوک قیمتی». بهجای آنکه نرخ بنزین با یک جهش ناگهانی بالا برود، مدلی طراحی شده که در آن تنها مصرف اضافه را هدف قرار میدهد. سهمیه ۶۰ لیتری ۱۵۰۰ تومانی و ۱۰۰ لیتر ۳۰۰۰ تومانی عملاً برای بسیاری از خانوادههایی با مصرف متوسط کفایت میکند. در منطق رسمی، این مدل چند کارکرد دارد:
کاهش مصرف غیرضروری هرچند این چند نرخی شدن برای افرادی که فاصله زیادی از محل کارشان دارند، از سرویس یا حمل و نقل عمومی برای رفت و آمد فرزندشان استفاده نمیکنند و هر فرزند را مجزا به مدرسه میبرند، میتواند دردسرهایی داشته باشد اما همانطور که سخنگوی دولت هم گفت ۸۰ درصد خانوادهها با همان سهمیه ۱۶۰ لیتری نیازشان رفع میشود و اصلاح قیمت در حقیقت میتواند برای کسانیکه از خودرو برای موارد غیر ضروری استفاده میکنند، باعث کاهش مصرف شود.
اصلاح نابرابری یارانهای در ساختار قبلی کسانی که چند خودرو داشتند، یارانه بیشتری دریافت میکردند و مصرفکنندگان بدون خودرو یا کممصرف عملاً یارانه کمتری میگرفتند.
کاهش قاچاق در مناطق مرزی با کاهش فاصله قیمت بنزین ایران و کشورهای همسایه، انگیزهها برای قاچاق کمتر میشود، هرچند نمیتوان معضل قاچاق را با این روش به طور کامل رفع کرد یا به بهانه آن مدام قیمت بنزین را افزایش داد. اما لااقل میتوان یکی از پیامدهای مثبت این تصمیم را در کاهش قاچاق جستوجو کرد.
اما اگر همه این نکات مثبت را بارها مرور کنیم و معتقد باشیم اثر این تصمیم بر معیشت بیشتر خانوادهها زیاد نیست، بازهم چنانچه اثر روانی چنین تصمیمی بزرگتر از اثر واقعی آن باشد، چالشهایی شکل میگیرد. یعنی فاصله میان منطق رسمی و برداشت عمومی است که ممکن است بستر التهاب را بسازد و برای همین باید اثر غیرواقعی این تصمیم را بشناسیم و به نفع جامعه به حداقل ممکن برسانیم.
پیامدهای واقعی یا روانی؟
بهطور قطع سه نرخی شدن بنزین میتواند بر زندگی ما تاثیر ملموس داشته باشد؛ اما بهاحتمال زیاد جنبه روانی این تاثیر بیشتر از وجوه عینی آن باشد؛ تفاوت این دو را در ادامه بررسی میکنیم.
اثر واقعی تدریجی خواهد بود
اگر بخواهیم واقعبین باشیم، تمام خانوادهها به یک اندازه از سهنرخی شدن تأثیر نمیگیرند. گروههایی هستند که احتمالاً تغییر را در هزینه ماهانهشان احساس خواهند کرد؛ مثل رانندگانی که روزانه مسافت زیادی را طی میکنند، خانوادههایی که بهصورت ثابت سفرهای بینشهری دارند، یا کسانی که خودروهای پرمصرف دارند و با یک باک، کار روزمرهشان پیش نمیرود. در این گروهها، مصرف از سهمیه ۱۵۰۰ و ۳۰۰۰ تومانی عبور میکند و بخشی از مصرف ممکن است به نرخ ۵ هزار تومانی برسد. طبیعی است این افراد در پایان ماه تفاوت را ببینند، اما نکته مهم این است که این تغییر، فوری و ناگهانی نیست. حتی برای خانوادههای پرمصرف هم، اثر نهایی تصمیم تنها زمانی روشن میشود که الگوی رفتوآمد تثبیت شود و سهمیههای ماهانه جای خود را در زندگی جدید پیدا کنند. همین تدریجی بودن است که باعث میشود بخش بزرگی از فشار ادراکشده، نه از تغییر واقعی هزینه، بلکه از فضای روانی روزهای ابتدایی ناشی شود.
اثر روانی، بیتناسب با واقعیت
در ساعات اولیه اعلام چنین تصمیمهایی، معمولاً اولین واکنش نه اقتصادی است نه منطقی؛ بلکه رفتاری است. شبکههای اجتماعی پر میشود از تحلیلهای عجولانه؛ خبرهای تأییدنشده در گروههای خانوادگی میچرخد و صفهایی شکل میگیرد که معمولاً ربطی به نیاز واقعی مردم ندارد. این دقیقاً همان الگویی است که در تجربههای قبلی هم شاهدش بودهایم: التهاب از ذهن آغاز میشود، اما خیلی زود به رفتار تبدیل میشود. هجوم هیجانی به جایگاهها، مصرف لحظهای را بالا میبرد و در برخی نقاط حتی باعث کمبود موقت میشود. مهمتر از همه، این فضا برای برخی فروشندگان و خدماتدهندگان حوزه های مختلف، بهانهای میشود تا قیمت کالا یا سرویس خود را افزایش دهند؛ حتی قبل از آنکه هزینه واقعیشان تحت تأثیر قرار گرفته باشد. همینجا شکاف میان اثر واقعی و اثر روانی آشکار میشود: درحالیکه اثر واقعی هنوز شروع نشده، اثر روانی میتواند بازار را تکان دهد، توقعات قیمتی را بالا ببرد و ذهن مردم را وارد حالت آمادهباش کند.
نقش مردم در تورم انتظاری
در چنین شرایطی پرسش مهم این است: آیا سهنرخی شدن واقعاً در چند روز اول، زندگی ما را تا این حد تغییر میدهد که لازم باشد مدام بنزین بزنیم، نگران تمامشدن سهمیه باشیم یا هر خبر ناگهانی را جدی بگیریم؟ یا اینکه ما خودمان با نوع واکنشی که نشان میدهیم بخشی از پیامدهای این تصمیم را میسازیم؟ اگر همه ما شروع کنیم به ذخیرهسازی بیدلیل بنزین، به هر شایعه واکنش فوری نشان دهیم، یا هر افزایش قیمت بیربطی در خدماتمان را به بهانه تغییر در نرخ بنزین «طبیعی» و «اجتنابناپذیر» بدانیم، عملاً تورم انتظاری را میسازیم؛ تورمی که نه از نرخهای جدید، بلکه از ترس نرخهای جدید تغذیه میشود. به همین دلیل است که در نقطه صفر چنین تصمیمهایی، رفتار مردم میتواند یا التهاب را چندبرابر کند یا کمک کند اثر روانی در همان مرزهای قابل کنترل باقی بماند. آنچه سهنرخی شدن را به یک بحران یا به یک تغییر قابلمدیریت تبدیل میکند، فقط عددها نیستند؛ نحوه مواجهه ما با واقعیت است.
راهنمای عملی برای مقابله با التهاب بنزینی
در فضایی که هر لحظه یک خبر تازه، تحلیل جدید یا ویدئوی داغ منتشر میشود، طبیعی است که ذهن ما دنبال «اطمینان فوری» باشد؛ اما تجربه نشان داده هر چقدر مصرف خبری لحظهایتر شود، سطح اضطراب هم بالاتر میرود. برای مدیریت شرایط، بهتر است چند نکته را مدنظر قرار دهیم:
رژیم کنترل خبر بگیریم
هر چند ساعت یکبار و از دو یا سه منبع معتبر، وضعیت سوخت و اخبار اقتصادی را مرور کنیم. دنبالکردن دهها کانال و صفحه که هرکدام روایت متفاوتی دارند، نه تنها فهم ما را بهتر نمیکند، بلکه حجم اضطراب را هم بیشتر میکند. در مقابل، خواندن یک گزارش تحلیلی با عدد، نمودار و منطق روشن، به ما کمک میکند از فضای هیجانی فاصله بگیریم و تصویر کلیتری از ماجرا داشته باشیم. در این روزها، تیترهایی که با «شنیده میشود»، «احتمال دارد»، «از منابع غیررسمی» یا جملات تحریککننده شروع میشوند، معمولاً بیش از آنکه اطلاعات بدهند، احساسات را درگیر میکنند. یادمان باشد در چنین مواقعی برخی منابع غیررسمی برای جذب مخاطب دست به دامن شایعاتی میشوند که درست نیست و تنها پیامدش برهم زدن آرامش جامعه است.
پرهیز از نگاه لحظهای به نرخها
در روزهایی مثل اکنون، صف بنزین همیشه معنایش کمبود واقعی نیست؛ گاهی فقط حاصل جمع رفتارهای نگران است. اگر پنج نفر برای «احتیاط» به صف اضافه شوند، صف طولانیتر دیده میشود؛ تصویر صف که منتشر شد، پنج نفر دیگر هم «برای اطمینان» به آن اضافه میشوند و این چرخه، خودش بحران میسازد. هجوم به جایگاهها، انبار کردن بنزین در ظروف غیراستاندارد یا نگهداری آن در پارکینگ منازل، علاوه بر خطرهای ایمنی جدی مثل آتشسوزی یا انفجار، فشار مصنوعی بر شبکه توزیع ایجاد میکند.
مسئولیت ما در برابر شایعه
فضای خبر در این روزها، مستعد تکثیر شایعه است؛ از حذف سهمیه گرفته تا کمبود بنزین یا دوبرابرشدن کرایهها. طبیعی است که هرکسی در گروههای خانوادگی یا کاری مسئولیتی احساس کند و بخواهد «هشدار» بدهد، اما همین هشدارهای بدون راستیآزمایی، میتواند بار روانی جامعه را چند برابر کند. اگر قبل از فوروارد کردن، چند ثانیه وقت بگذاریم، منبع را بررسی کنیم یا خبر را با یک منبع معتبر مقایسه کنیم، بخشی از فشار جمعی کم میشود. گاهی یک نفر که جلوی انتشار یک شایعه را میگیرد، بهاندازه یک پمپبنزین آرامش تولید میکند.
واکنشی که انتخاب میکنیم
در نهایت، سهنرخی شدن بنزین، با همه نقدها، پرسشها و نقاط ابهامی که دارد، تصمیمی است که در تاریخ مشخصی اجرا میشود. البته که در اجرا باید همه ملاحظات در نظر گرفته شود؛ بهطور مثال سهمیه خوبی برای تاکسیهای اینترنتی در نظر گرفته شود و... اما این واقعیت، بخش چندان قابلمداخله برای ما نیست. در لایهای عمیقتر، پرسش مهمتری وجود دارد: حالا که تصمیم اجرا میشود، سهم ما در سبک مواجهه با آن چیست؟ آیا باید در مدار هیجان، شایعه و واکنشهای لحظهای بمانیم، یا میتوانیم آگاهانه واکنشی را انتخاب کنیم که فشار روانی تصمیم را کمتر کند و اجازه ندهد هر خبر کوچک، روزمان را درگیر کند؟ در پایان ذکر این نکته هم ضروری است که اگر مسئولیتی را در این روند متوجه خودمان بهعنوان مردم میدانیم، معنایش این نیست که از همه چیز رضایت داریم یا سهمی برای دولت و... قائل نیستیم، بلکه هدف این است مواظب باشیم ناخواسته بخشی از فرایند فشار بیشتر به جامعهای که در آن زندگی میکنیم، نباشیم.
دیدگاه تان را بنویسید